مقدمه:
«فلسفه اپیکور شاید والاترین اندیشه ای است که تاکنون به ذهن آدمی خطور کرده است.»
با روی کار آمدن اسکندر، روزگار آزادی و استقلال دولتشهر یونانی به سر آمد. اسکندر خواهان رسیدن به یک امپراتوری بزرگ بود و نه یک دولت شهر و این امر بر فضای فکری و فلسفی فرهنگ یونانی تأثیر گذاشت. هم افلاطون و هم ارسطو مردان شهر یونانی بودند و در نظر آنها فرد جدا از شهر، قابل تصور نبود. در شهر بود که فرد به غایت خود نایل می شد. اما هنگامی که حکمرانان یونانی به فکر ایجاد یک «جهان شهر» یا «جهان وطن» افتادند، مفهوم «شهروند جهان وطنی» هم مطرح شد. در اینکه آیا این رویکرد مثبت است یا منفی، حرف و حدیث بسیار است. برخی گفته اند این نگاه، فرهنگ یونانی را به عقب برد و باعث شد این فرهنگ نتواند با تمرکز به محدوده فرهنگی خاص به پیشرفت دست یابد. برخی دیگر تصریح کرده اند، جهان یونانی با این نگاه جدید بزرگتر شد. اما یک نکته را می توان گفت و آن اینکه با نگاه «جهان وطنی»، بحث اخلاق بسیار مهم شد، زیرا آنچه در منظومه جدید مهم شد، فرد بود؛ فردی که نقطه اتکایی چون شهر را داشت و هنگامی که چنین فردیتی پررنگ شود، به سرعت بحث اخلاق مطرح می شود. این روند شباهتهایی با فرآیند جهانی شدن در جهان ما دارد که در این منظومه، اخلاق جایگاهی رفیع را از آن خود می کند، زیرا تأکید بر اخلاق یکی از راه هایی است که می توان با آن به وحدت همه انسانها اندیشید.
فهرست :مقدمه
بخش اول:
زندگینامه اپیکور
چرائی خواستگاه به وجود آمدن مکتب اپیکور
فلسفه واصول عقاید سیاسی اپیکور
نظز اپیکور در موردعدالت
گرایش فلسفی اپیکور
اپیکور وچیرگی بر ترس از مرگ
متافیزیک اپیکور
تحلیل فلسفه اپیکور
بخش دوم:
نظراتی در مورد ارتباط بین فیزیک دموکریت واپیکور
مشکلات ناشی از یکسان دانستن فلسفه طبیعت دموکریت و اپیکور
منابع وماخذ
تعداد مشاهده: 2395 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.doc
فرمت فایل اصلی: doc
تعداد صفحات: 69
حجم فایل:177 کیلوبایت
دانلود فایل